Login
! دیدار با استاد شفیعی کدکنی
! بماند به یادگار
۲۰ بهمن ۱۴۰۲ از روزهای بسیار خوب و ارزشمند من در تهران بود. در این روز از دیدار استاد محمدرضا شفیعی کدکنی بسیار خوشحال شدم، از دیدار شخصیتی که سالهای سال رسالتمندانه و با قوت تمام برای ادبیات و فرهنگ زبان فارسی تپیده و آثار بیهمانند و ماندگاری را در حوزهی شعر، نقد و نظریه و تصحیح متون کهن زبان فارسی پدید آورده است.
در "باغ ایرانی"منتظر بودیم، زمانیکه استاد تشریف آوردند، بعد سلام و معرفی، استاد با لطف بسیار و تکرار شیرین کلمهی"به به" از مدت بودن در تهران و اینکه چه رشتهی را خواندهام پرسیدند، اینگونه مهربانانه درب سخن را باز کردند، از آنچه پرسیده بودند گفتم و در جریان صحبت و قدمزدن در صحن باغ مجموعهشعر "خورشید خنکخورده" را که با خود داشتم خدمتشان تقدیم کردم. خوشحال شدند، کتاب را باز کردند و سطرهای آغازین چند شعر را خاموشانه مرور نموده فرمودند: "بسیار خوب اینکه شعر نیمایی و موزون گفتهای" در ادامهی سخن استاد یادآور شدم که تمام شعرهای این مجموعه نیمایی هستند. اگرچه در آثار استاد محمدرضا شفیعی کدکنی این نکته بارها یادشده است که یکی از امتیازهای شعر زبان فارسی داشتن وزن عروضی است؛ اما شنیدن این سخن از زبان خود استاد "بسیار خوب اینکه شعر موزون گفتهای" مرا وادار ساخت تا دراین پیوند بیشتر فکرکنم که حفظ وزن عروضی در شعر برای استاد شفیعی کدکنی چقدر مهم و ارزنده بوده است. باید گفت که پذیرایی از این امتیاز زبان فارسی به معنای رد دیگر قالبهای شعری که این ویژگی را ندارند، نیست؛ زیرا من خود در گفتن شعر، وزن عروضی را کنار نمیگذارم و بسیار کم اتفاق افتاده است که این امتیاز را در سرودن شعر فروگذاشت کرده باشم، اما شعر خوب را، در هر قالبی که باشد دوست میدارم.
برگردم به اصل داستان، استاد از آغاز تا پایان کتاب را در فاصله کم ورق زدند و زمانیکه به شعر بلند" فریاد در فرایند"رسیدند و با برگرداندن پیهم چند صفحه به پایان این شعر نرسیدند، لحظهای ایستاد شدند و با تکرار پیهم کلمهی شیرین"به به" گفتند: "هرشعری که در آن روایتی بازتاب نیافته باشد باید در یکصفحه تمام شود، حالا نمیدانم اینشعرها چه جور اند" از ادبیات معاصر افغانستان نیز پرسیدم و همچنان بیدل و کتاب "شاعر آیینهها" کوتاه جواب فرمودند که با خواندن یک کتاب و چند مجله چه میتوان گفت.
بسیار دوست داشتم که این دیدار و صحبتها را پایانی نمیبود، اما زمان آن رسیده بود که به ناچار با استاد شفیعی کدکنی_سالار سخن و شعر پارسی با آرزوی دیدار و درود دیگر پدرود بگوییم.